بایگانیِ آگوست, 2009

جشن پیروزی دیونیسوس ، خدای شراب

Posted in فلسفه, هنر, پیکره تراشی و مجسمه سازی, اسطوره شناسی on آگوست 26, 2009 by behak

جشن پیروزی دیونیسوس و فصلها ، حکاکی شده روی تابوت مرمری حدور 260 تا 270 میلادی ، موزه متروپلیتن

تابوتی از سنگ مرمر ، که در سه طرف آن چهل تصویر برجسته حیوانی و انسانی حکاکی شده است. شخصیت محوری این نقوش ، دیونیسوس ( خدای شراب و جذبه عرفانی ) است ، که بر روی یک پلنگ نشسته . چهار چهره انسانی مشخص ، جوان و استوار ، که بی شباهت به او نیستند ، به نمایندگی از چهار فصل ( از چپ به راست ، زمستان ، بهار ، تابستان ، پاییز )  در اطراف او ایستاده اند. در اطراف این پنج شخصیت مرکزی ، اشیا ، جام ها ، چهره ها و حالات مستی ، در مقیاس کوچکتر ، حک شده اند.

در انتهای سمت چپ تابوت نیز ، مشابه با قسمت میانی ، مادر زمین در مقیاس بزرگ تر پیکره تراشی شده ، که توسط جوانان شهوانی ، که میوه حمل می کنند ، مشایعت می شود .

در سمت راست تابوت ، شمایلی از مردی با ریش بلند ، در مقابل دو جوان بالدار تراشیده شده ، که گمان میرود که خدای رودخانه است .

در مورد دیونیسوس ( نام رومی ، باکوس ) :

خدای تاکستان و شراب و جذبه ٔ عارفانه در نزد یونانیان قدیم . وی سرگذشتی تاریک و مبهم دارد، دیونیزیوس پسر زئوس ومادرش سمله بود و بنابراین مانند هرمس و آپولون و آرتمیس ، از دومین نسل خدایان المپی است . سمله که مورد علاقه ٔ زئوس بود ازو خواست تا با تمام نیرو و جلال خدایی بر او ظاهر شود و زئوس نیز برای رضای او به این امر تن در داد، ولی سمله که قدرت تحمل مشاهده ٔ انوار جمال عاشق خویش را نداشت بحالت برق زده ای بزمین افتاد. زئوس به سرعت طفل ششماهه ٔ او را که هنوز در شکم مادر بود بیرون کشید و او را به ران خود دوخت و در پایان مدت مقرر طفل را صحیح و سالم خارج کرد. این طفل دیونیزوس ، یعنی «دوبار تولد یافته » نام گرفت . زئوس ، کودک را به هرمس سپرد و او پرورش وی را به عهده ٔ آتاماس پادشاه اورکومن و همسر دوم او اینو گذاشت ، هرمس دستور داد که دیونیزوس را لباس زنانه بپوشانند تا توجه «هرا» که از راه حسادت میخواست ثمره ٔ عشق نامشروع شوهر خود را محو کند، به این طریقه از او منصرف گردد. هرا فریب این نیرنگ را نخورد و دایه ٔ او اینو وهمچنین تاماس را مبتلا به جنون کرد. زئوس ناچار کودک را به محلی دور از یونان بنام نیسا که به عقیده ای در آسیا و به روایتی در اتیوپیا (افریقا) قرار داشت انتقال داد و خدایان آن سرزمین را به تربیت وی گماشت و برای آنکه هرا او را نشناسد وی را بصورت بزغاله ای درآورد. دیونیزوس در آغازجوانی انگور و طریق استفاده ٔ از آن را کشف کرد، ولی هرا او را گرفتار جنون کرد و دیونیزوس در مصر و سوریه بگردش پرداخت و از آنجا به فریگیه رفت ، در آنجا «سی بل » بگرمی او را پذیرفت و اسرار مذهب خود را به او گفت ، دیونیزوس سپس به حال عادی بازگشت و به تراس رفت ولی لیکورگ که در آن موقع بر نواحی کنار استریمون سلطنت میکرد روی خوشی به او نشان نداد و در صدد توقیف او برآمد. دیونیزیوس به تتیس پناه برد، لیکورگ همراهان دیونیزوس یعنی باکانت هارا اسیر کرد، ولی آنها بوضع معجزه آسایی نجات یافتند و لیکورگ دچار جنون شد.لیکورگ در این وقت خواست برای انتقام ، درخت انگور، گیاه مقدس او را، قطع کند ولی پای خود را بجای تنه ٔ درخت برید…. از ترس دیونیزوس به هند رفت و آنجا رابگرفت ، (بروایتی سلاح او یک سبد انگور بود). پس از مراجعت به یونان به بئوسی زادگاه مادر خویش رفت ، در «تب » جشنهای باکانال را رواج داد و چون پانته با این جشنها مخالف بود، به دست مادرش «آگاوه » در حال مستی جذبه بقتل رسید. دیونیزوس در آرگوس هم بهمین نحو قدرت نمایی کرد و دختران پادشاه آرگوس و زنان آن ناحیه را به جنون مبتلا ساخت.

منابع :

سایت موزه متروپلیتن

لغت نامه دهخدا

نقاشی ونوس و مارس اثر ساندرو بوتیچلی ( گالری ملی لندن )

Posted in نقاشی, هنر, اسطوره شناسی on آگوست 26, 2009 by behak

ونوس و مارس

برای دیدن این تصویر در سایت موزه و با قابلیت بزرگ نمایی ، روی تصویر کلیک کنید

نقاشی رنگ و روغن روی چوب درخت صنوبر . مارس ( خدای جنگ ) معشوق ونوس ( خدای عشق ) در کنار او به خواب رفته است . مارس خواب و بی دفاع و خلع سلاح شده در کنار ونوس که در بیداری و آگاهی است ، طعنه ای ظریف و هنرمندانه به رابطه عشق و جنگ است . از طرفی رابطه عاشقانه این دو خود دارای ابهام راز آلودی است که شاید نمادی از حقیقت باشد ، که عشق نیز می تواند دلیل وجودی جنگ باشد. در اطراف این دو ستر ها ( خدای گونه های جنگل ) کودکانه به بازی با ابزار جنگی مارس مشغولند. امتداد نگاه ونوس نه به مارس ، که به افقی نامعلوم است . ونوس به چه می اندیشد ؟ به عشق ؟ به صلح ؟ یا به معشوقی دیگر؟

در مورد نقاش :
آلساندرو دی ماریانو دی وانی فیلیپپی (Alessandro di Mariano di Vanni Filipepi)، مشهور به ساندرو بوتیچلی (Sandro Botticelli) یا بوتیچلی (۱ مارس ۱۴۴۵ – ۱۷ مه ۱۵۱۰) نقاش مشهور فلورانسی دوران رونسانس بود.
بوتیچلی را اغلب به عنوان كسی كه روح رنسانس را مجسم كرده است در نظر میگیرند. آثار كلیسایی او كه تجلی سوژه های مذهبی بود در تمام كلیساهای معروف و اصلی فلورانس و نیز كلیسای كوچك سیستین در رم در منظر دید تاریخ وجود دارد. اگر چه او یكی از بزرگترین نقاشان دوره رنسانس به شمار میرود اما حتی تا قرنها بعد از مرگ وی معروفیتش در پس پرده تاریخ پنهان ماند تا اینكه در نهایت در اوخر قرن 19 توسط یك گروه هنرمند انگلیسی كشف شود. « ساندرو بوتیچلی » برای نخستین بار مسئله ی زیبایی را در مرکز پژوهش خود قرار داد . آن نهایت زیبایی کمابیش دست نیافتنی که او می جست ؛ در نوشته های انسان گرایان فلورانسی آن روزگار به روشنی تشریح شده بود.اگر «بوتیچلی» از نخستین نقاشانی است که به اساطیر باستانی باز می گردد و مثلا تولد ونوس (الهه زیبایی ) را از شکم دریا به تصویر می کشد ؛ هدفش نه زیبایی جسمانی ، که زیبایی مثالی است.«ساندرو بوتیچلی» از مفهوم فضا به طریق پرسپکتیو سر باز می زند.

در مورد شخصیتهای نقاشی :
آفروديت (Aphrodite – اسم لاتين او ونوس) خدای عشق است و از كف امواج درياها به دنيا آمده است. او زيباترين خدا ست. همسر هفائيسيتوس زشت رو و معشوقه آرس (Ares) خدای جنگ.
اهميت عشق در زندگی و افكار يونانيان قديم از تكيه‌ای كه در افسانه‌ها بر آن ميشود، روشن می‌گردد. به توصيف زيبای زير از عشق توجه كنيم: آفروديت در كمربند خود نيروی معجزه آسای عشق را پنهان دارد. اروس (عشق – هوس Eros) كه با تيرهای خود عشق را به آتش می‌كشد پسر اوست.
آفروديت خدای بهار است. خدای باغها و گل‌ها. او همچنين بعنوان خدای كشتيرانی مورد ستايش قرار می‌گيرد.

آرس (اسم لاتين او مارس) خدای جنگ است. بار ديگر می‌بينيم كه چگونه پديده‌های زندگی روزمره انسان آئين او را ساخته اند. غالب پديده‌های زندگی روز در يونان قديم در وجود خدايان منعكس اند. آرس از فرياد ستيز و داغی نبرد در صحنه‌های جنگ مسرور ميشود. او بذر مرگ و نابودی می‌پراكند و عاشق ستيزه و خواست ستيزه جويانه است. همه خدايان و حتی زئوس پدر از او نفرت دارند. تنها اريس (Eris) خدای تفرقه افكنی، آفروديت معشوقه او و‌هادس (Hades) كه در انتظار شبح مقتولين جنگ است دوست او هستند.

ستر (Satyroi) خدای جنگل ، که درافسانه های يونان نيمي مرد با گوش ها و دم اسب و در افسانه های روم نيمي مرد نيمي بز با شاخ و گوش و پاهای بز تصور مي شد.

نقاشی باغ لذات زمینی اثر هیرونیموس بوش ( موزه پرادو اسپانیا )

Posted in نقاشی, هنر on آگوست 26, 2009 by behak

برای بزرگ نمایی ، روی تصویر کلیک کنید

نقاشی سه لتی باغ لذات زمینی اثر هیرونیموس بوش ( Hieronymus Bosch ) ، نقاش هلندی (۱۴۵۰ – ۹ اوت ۱۵۱۶)، رنگ روغن بر روی چوب . این نقاشی ، در سه قسمت کشیده شده . قسمت سمت چپ ، به بهشت اختصاص دارد با نقشی از حوا و چشمه های آب زندگی . در قسمت راست ، دوزخ به تصویر کشیده شده و نمای میانی ، به نمایندگی از انواع لذات زمینی که به شدت به لذات شهوانی آغشته است به تصویر در آمده . گروهی بودن این نقاشی به ابهام آن افزوده . حرکت ظریف از انسان به گل و میوه ، شاید نمادی از یک روزه بودن و ناپایداری این لذات است. شخصیتهایی که نشان از ناپایداری دارند . هم چون زن و مردی که درون یک حباب ترک خورده شیشه ای در سمت چپ پائین نقاشی میانی ، یاد آور خوشبختی ناپایداری است ، که مانند شیشه هر لحظه احتمال شکستنش میرود .

در مورد نقاش :
هیرونیموس بوش نقاش سده ۱۵-۱۶ در هلند نزدیک مرز بلژیک به دنیا امد.خاندان او همه نقاش بودند.شهر کوچک هرتوگن بوش ،در سیزده سالگی بوش نوجوان اتش گرفت و هزاران خانه در این فاجعه سوخت.او جزو گروه مذهبی و محافظه کارBrotherhood of Our Ladyبود.نقاشی های بوش پیش درامد قرون وسطایی سبک سوررئالیسم است.سمبولیسم او از تقبیح لیبیدو توسط کلیسا زیر عنوان گناه اولیه حکایت می کند. نقاشی های وی سرشار از گناه و نارساییهای اخلاقی انسانی است.نقاشی های وی الهام بخش سورریالیسم در قرن۲۰ است.فیلیپ دوم پادشاه اسپانیا بعد از مرگ وی تعدادی از اثار وی را خرید و هم اکنون در موزه پرادو در مادرید اثار وی مشاهده می شود.پیتر بروگل از کارهای وی متاثر شده است.